نتایج جستجو برای عبارت :

هدیه معلمانه

یکی از مادرا برای روز معلم امسال وسایل آرایشی و بهداشتی آورد.
این کار دو مفهوم داره.
یکی اینکه من اونقد هپلم که هم بو میدم و هم قیافه زشتی دارم و بهتره از اینا استفاده کنم.
یکی اینکه بنا به سن و علایقی که خانمها دارن و به احتمال زیاد استفاده میکنم،هدیه آوردن.
واقعا نمیدونم بر اساس شواهد، خوشدلی کنم و مورد دوم رو بپذیرم یا مورد اول. چون دقیقا 50-50 هستم.
اما دوست دارم فکر کنم مورد دوم بوده ،با پای خودش رفته مغازه و در کنار چیزی که برای خودش میخریده،
مادر همسر من ویژگی های مثبت زیاد دارن خداروشکر اما یکی نکات مثبتشون که اول از همه چشمم رو گرفت این بود که ایشون "مادرِ گوش دادنِ فعال در ایران" هستن! یعنی چی؟ یعنی انقدرررر خوب به حرفت گوش میدن و ابراز واکنش می‌کنن که دلت میخواد فقط حرف بزنی.
مثلا یه چیزی می‌گیم که یه مقدار تعجب آمیزه، خیلی با هیجان می‌پرسن: واقعاااا؟؟؟ الکی میگی؟؟؟ خداااییش؟؟؟ جدی؟؟؟ یعنی یه طور قشنگی ابراز تعجب در لحن و تن صدا و حالت صورتشون معلوم میشه که آدم خودش از حرفی
درسمون‌ روش های تولید مثل بود. می خواستیم تولید مثل(تکثیر) مخمر رو زیر میکروسکوپ ببینیم. اول روش تولید مثلشو برای بچه ها توضیح دادم، بعد یکی یکی صداشون زدم بیان ببینن. بعد از این که قشنگ دیدن می گم خب بچه ها زیر میکروسکوپ چی دیدین!؟ یک صدا می گن قطره های آب|:
ایشونم یکی از همون نوابغن! همونی که دعا می کرد پرکاری تیروئید بگیره تا بلکه هرچی می خوره چاق نشه! از بانمک های کلاس..
بعضی وقتا فکر می کنم تدریس چقدر می تونه فرساینده باشه. بعضی وقتا هم با خود
من حاضرم قسم بخورم، پیر شدن پدرها درست از لحظه‌ای شروع می‌شود که پسردار می‌شوند. با هر لگدی که آنها به توپ می‌زنند، با هر شیشه‌ای که پایین می‌آوردند، با هر لاس زدنی که گمان می‌کنند نشانۀ مرد شدن‌شان است. با اولین پکی که به سیگار می‌زنند، پسرها که قد می‌کشند، درد و مرض‌ باباها هم شروع می‌شود. 
سحاب، بعد از دعوای دیروزش با بابا، گم و گور شده. گوشی بی‌صاحبش هم خاموش است. از سر شب، با بابا راه افتاده‌ایم توی شهر و به همۀ پاتوق‌های احتمالی
بقلم شهروز براری صیقلانی اپئزود اول از اثر شماره یک                    نویسنده اثر     شهروز براری  صیقلانی  اثر   
L♥o♥v♥e♥♥♥s♥h♥i♥n♥♥b♥r♥a♥r♥y♥
 
داستان اول ♦♦ از شهروز براری صیقلانی   ♦♦
        
               همواره حرفهایم را نتوانستم بگویم ، درعوض بی وقفه نوشته آم . چه توان کرد وقتی توان ابراز نباشد؟ نوشتن بهتر از در خود نهفتن است . هر چه است از نگفتن بهتر است. افسوس ک اشتیاق خواندنش نباشد. افسوس.....
ترا روی کاغذ ها جامیگذارم و میروم ،م

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها